شال ..

اینکه میری سراغ یه عالمه روز ِ قایم کرده لای ِ حجم زیاده ِ نیوفولدر که خودتو گم کردی تو تمامشون .. از یه گذشته ی ِ دور شایدم نزدیک ! نمیدونم باید خوب باشه یا بد !؟! خیلی روزا میاد  از جلوی چشات رد میشه .. هه .. نمیدونی باید بخندی بهشون یا گریه کنی به حالشون .. حواستم نیست لابد که هیج چی قرار نیست .. عوض بشه  .. از این پوشه به اون پوشه از این آهنگ به اون آهنگ .. از این عکس به اون عکس هی پیچ میخوری لای ِ اینا .. هی تاب میخوری لای ِ اینا .. ی بی وزنی عمیق و سنگینی تو تمام ِ من ِ .. میهفمی ؟! نه .. نمیهفمی .. خوشبختانه خوبی قضیه اینه که مهمم نیست اصلا .. شاید که من همون آدم ِ قبل باشم .. اما باور نکن تو ! خیلی چیزا تموم شُده .. خیلی چیزایی که برا گفتن نیست .. که برا نوشتن نیست .. خیلی چیزایی که بود و حالا نیست .. حالا تو هی باور نکن .. خودمم باور نمیکنم ..