million years ago ...

ساخت وبلاگ

√ million years ago ...

دُنیایی رو تصور کن بی من ! راستش من تصور کردم دُنیایی بی من !‌ آب از آب تکان نخورد .. اصلا قرار نیست آب از آب تکان بخورد که !؟ بیست و چند سال ِ سگ مصب هی کِش آمدم به لعنتی تر شکل ِ ممکن که نباشم .. نبودم آب از آب تکان نخورد !‌هیچ نقطه ایی دُچار هیچ اندوه مدامی نشود ! خورشید شبیه به تمام ِ‌ صبح ها طلوع خواهد کرد هم چنان ..  و من هم چنان اولین نفری خواهم بود که صبح بخیر را برایت تداعی میکنم .. گیریم که نباشم .. میسپارم به باد .. باران .. به شاخه ها .. ریشه ها .. میسپارم به تمام پرندگان این حوالی .. چشمانت را که باز کُنی ..  طنین شوند ..  ترانه شوند .. زمزمه شوند .. ظهر شبیه به تمام قرن های ِ گذشته خورشید به میانه راه میرسد ..  و من هم چنان کاری برای کم کردن حجم خستگی هات بلد نشُدم ..و آب از آب تکان نمیخورد .. و لابُد غروبی شبیه به تمام ِ غروب های ِ‌گذشته و نگذشته .. و باز هم فقط میشود بمیرم بعد از نبودنم حتی تو کلافگی هات .. بلد نشُدم آخر هم بلد نشُدم .. بی من روز شب میشود .. شب روز میشود .. آب از آب تکان نمیخورد .. راستش آمدم خودم را یک جای ِ روز به یاد بیاورم .. هیچ نبود هیچ کجای ِ‌بودنم ..!‌ بعد دیدم چقدر لعنتی بودم من حواسم نبوده ؟! چیزی برای ِ به یادآوردنم نیست .. چیزی برای ِدل تنگ شُدن نیست .. هیچ نفسی تنگ نمیشود .. هیچ روزی نیمه تمام نمی ماند .. شب میشود .. شب هم تمام میشود .. صبح میشود .. فقط از این تپش های ِ ناکوک خلاص میشوذ لابُد این دیوارها .. ! .. هیچ چشمی به راهم نیست .. هیچ کلامی .. هیچ خیابانی مرا نخواهند خواند به تماشا .. و هیچ دهانی نامم را زمزمه نخواهد کرد و هیچ ذهنی مرا به یاد نخواهد آورد .. چون نیست .. چیزی برای ِ‌به یاداوردن به جا نخواهم نگذاشت .. بین خودمان بماند چیزی ندارم که به جا بگذارم .. یعنی ترجیح براین است .. قرار به رفتن که باشد باید رفت .. نمیشود تکه تکه هایت را بگذاری بروی .. باید جمع کنی تمام ناتمامت را با خودت ببری ..  تو این مثلا زنده بودن ِ لعنتی حل شُدم تو زمان ِ سگ مصبی که مال ِ‌من نیست .. تو مُردن ِ که .. ههه .. میلیون ها سال بعد .. میلیون ها سال قبل .. نه انقدر دور نه .. چند لحظه برای ِ‌مُردنم کافی ست .. برای فراموش کردنم .. نفس بکش .. ریتم رو به دست بیار .. اووفف .. نفس بکش .. و جهان را همین بی من بگذار بماند .. بی تو نه اما .. /

Vacancy by nile-can-too

+ تاريخ ساعت نويسنده . . .


دارم جهان را دور می ریزم .. ...
ما را در سایت دارم جهان را دور می ریزم .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beatrissso بازدید : 187 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 23:07