چرا تموم نمی شم ... ؟!‌

ساخت وبلاگ

این سرآغاز ناامیدی ست یا پایان ! یه جایی به خودت میایی که نباید بیایی چون همیشه دُرست زمانی به خودت میایی که کار از کار گذشته !‌که دیر ِ‌.. خیلی دیر !‌برا برگشتن برا شروع کردن از نو !‌حتی برا تموم, کردن هم دیر ِ‌.. معلوم نیست تاوان ِ کدوم حرف‌ ِ گفته و نگفتته ! تاوان کدوم کار کرده و نکردتته ! یه روز میبنی با شدت هرچه تمام تر از صف زنده گی و زنده بودن پرت میشی بیرون .. !‌ بعد نگاه میکنی فقط نگاه میکنی ! به تمام ِ روزا و شبایی که تا اینجا خودتو کشیدی ! تا دُرست این نقطه ایی که الان هستی !‌ دیگه حتی نمیخوایی از رو زمین بلند بشی !‌دیگه حتی نمیخوایی بجنگی برا هیچ چیز ! نمیخوایی باور کُنی !‌ اما اینجا تموم, شُدی .. تموم, شُدی .. چشاتو میبندی گوشاتو میگیری و تو همون نقطه ایی که هستی باقی می مونی ! بی هیچ هدفی / انگیزه ایی ! اینجا پایان ِ‌واژه ایی به نام امید ِ‌!‌ این سرآغاز تمام شُدنته !‌ترحم انگیزه / عصفناکه / ترسناکه / سخت وحشتناک و مزخرفه !‌ اینجا هیچ چی نیست حتی دلت مُردن هم نمیخواد ! من فقط خسته ام .. تموم, شو زنده بودن ِ‌لعنتی .. خستم کردی !‌ از این خود ِ بی خودم خستم کردی !‌

دارم جهان را دور می ریزم .. ...
ما را در سایت دارم جهان را دور می ریزم .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beatrissso بازدید : 203 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 0:20