فکرشم نمیکردی !‌!

فکرشو میکردی یه روز الکلاسیکو باشه و تو دراز کشیده باشی رو تخت و به سقف زُل زده باشی ؟! فکرشو میکردی اخبار ساعت یک و ربع ت قضا بشه ؟! فکرشو میکردی بغضت نگیره دیگه از اینکه تو لیست تیم نباشی ؟! نه تو تصور میکردی یه روز که پاتو گذاشتی تو اون سالن لعنتی که اغراق نباشه نصف  عمر لعنتی ت رو اونجا گذروندی این همه غریبی کنی !؟ تو فکرشو میکردی کتی خشک بشه و تو راس راس مثل بز بهش نگاه کُنی بدون هیچ اهی اشکی چیزی از این قبیل ؟! تو فکرشو میکردی قید ِ خیلی چیزا رو که آرزوت بودن بزنی بدون اینکه بهشون برسی ؟! تو فکرشو میکردی یه روز دوستات رو بتونی با تعداد انگشتای دستت حساب کنی ؟! من همیشه از بی تفاوتی ها وحشت زده بودم باور کن دختر فکرشم نمیکردی یه روز این طور سرد ِ لعنتی بی تفاوت حال بهم بزن بشی ! قبول کن فکرشم نمیکردی !؟ روزی که موهاتو کوتاه کردی و باز هم به کوتاه تر شدن شون فکر میکنی .. روزی که تو اینه نگاه کردی دیدی دیگه به خط چشم نیاز نداری .. همون شب که سرد بود که خیلی سرد بود که نباید تنها میبودی ولی بودی دور اون میدون کنار اون آب که فقط جای ِنفس کشیدن بودن بود عمیق نفس کشیدن و تو داشتی خفه میشدی از بغض از هر چی از هرچی همون شب دقیقا هفت بار میدون رو دور زدی فهمیدم که فکرشم نمیکردی که اینجا باشی .. ! کلا داریم رو به عینت گرایی پیش میریم بی هیچ معنای ِ ضمنی و غیر ضمنی .. رئال ِ‌.. رئال ..